جهان انجمن شد بر تخت اوی از آن بر شده فره بخت اوی
به جمشید بر گوهر افشاندند مر آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فروردین بر آسوده از رنج تن، دل زکین
به نوروز نو شاه گیتی فروز بر آن تخت بنشست فیروزروز
بزرگان به شادی بیاراستند می و رود رامشگران خواستند
شاهنامه فردوسی، جلد اول، داستان جمشید
زرتشتیان از دیدگاه سنتی بر این باورند که فرَِوَهرهای پاک نیاکانشان از ده روز پیش از نوروز برای سرکشی و دیدار خانواده خود از آسمان به زمین فرود می آیند و ده شبانه روز در خانه و کاشانه خود به سر میبرند، از این رو در پایان آخرین شبی که فرَِوَهرها به جایگاه مینَوی خود باز خواهند گشت، بر بلندی بام ها آتش می افروزند تا بدین گونه شادمانی خود را از آمدن آنان نشان دهند و نیز آرزوی خود را برای بازگشت آنان در سال آینده ابراز دارند. پسینِ روز پیش از آغاز سال نو، شاخه هایی از هیزم را که از پیش آماده کرده اند به پشت بام می برند. در سپیده دم نوروز، بانوی خانه مقداری آتش را به بام خانه می برد. همه اهل خانه نیز به دنبال او به پشت بام می روند، همه با هم رو به افقِ خاور، بخشی از سرودهای اوستایی را که در نیایش و ستایش پروردگار است می سرایند و با این کار به بدرقه ی فرِوهرها می روند. با آغاز سپیده دم، موبدِ مسئول آتشکده محل، با به صدا در آوردن زنگ اتشکده و روشن کردن هیزم بر بالای بام آن، آغاز بازگشت فرَِوَهرها از زمین و نیز آغاز نخستین روز سال نو را گزارش می دهد، در این هنگام، همه ی خانواده ها هیزم ها را بر بالای بام خانه های خود روشن می کنند و به این ترتیب، نوروز با شادی و نور و نیایش آغاز می شود. بانوی خانه باقی مانده آتش را از خاکستر جدا می کند و در آتشدان می گذارد و روی آن را کُندر، اسفند و چوب سَندَل می ریزد تا نخستین روز از سال نو را خوشبو و عطرآگین سازد. پس از آن آتشدان را به همین صورت از بام خانه پایین می آورد و پس از آن که یک دور در همه جای خانه چرخاند، به آتشکده ی محل زندگی خود می برد و آتشِ درون آن را در جای ویژه ای که در کنار آتشگاه است قرار می دهد تا با آتشِ آدُریان که نماد نور و گرمی موجود در محل زندگی است پیوند داده شود.
سرچشمه ها:
نوروز تا نوروز، دکتر کورش نیکنام.
جهان فروری، دکتر بهرام فره وشی.
گاه شماری و جشن های ایران باستان، هاشم رضی.